ابوالفضل زمانی دانش آموخته مدیریت منابع انسانی نویسنده یادداشت سرگردانی استعدادها به مثابه خونریزی داخلی ایران زمین قصد دارد تا در یادداشت تازه خود شرایط حاکم بر ایران را از نظر مباحث مرتبط با مدیریت منابع انسانی بررسی کند. او برای رسیدن به این هدف سوال اصلی یادداشت خود را از مشاهداتش درباره مهاجرت ایرانیها به خارج از کشور طرح میکند. نویسنده در مقدمه مطلب این سوال را طرح میکند که چرا زمانی که تیمهای ورزشی ایران در خارج از کشور در رقابتهای ورزشی حضور پیدا میکنند خیل زیادی از تماشاگران ایرانی در محل برگزاری رقابت حضور دارند و از ورزشکاران کشورمان حمایت میکنند. او در جواب خود به این سوال دلیل را جدا از پرشور بودن و میهنپرست بودن تماشاگران ایرانی این میداند که استعدادهای ایرانی سرگردان هستند، به گونهای که حتی وقتی تیم ملی فوتبال ایران در چهارچوب رقابتهای انتخابی جام جهانی به دیدار همتای خود از کشور گوام رفت و یا در رقابتی دوستانه با تیم ملی گینه نو بازی کرد باز هم حضور تماشاگران ایرانی در زمین تمرین و روز مسابقه چشمگیر بود.
نویسنده یادداشت در ادامه مطلب خود جامعه ایران را جامعهای دو قطبی در نظر میگیرد و آثار ناشی از این دو دستگی را تشریح میکند و چرایی آنرا تحلیل میکند و در پایان نتیجه میگیرد که علت اصلی حرکت یا توقف در مسیر توسعه یک سرزمین را باید در وضعیت سرمایههای انسانیاش جستجو کرد.
زمانی در ادامه مطلب خود به مهمترین علت وضعیت حاکم بر جامعه امروز ایران میپردازد و وجود پدیده نادیدهانگاری را علت اصلی وضعیت فعلی میبیند و معتقد است پدیده مذکور در سه حالت سهوی و عمدی و نفعبردن گروهی از آن در جامعه ما دیده میشود. نویسنده برای روشنتر شدن بحث در بخشی از یادداشت خود آورده است: «اما مسئله جدی زمانی رخ میدهد که سرمایههای انسانی جامعه براساس شواهد عملکردی مجریان، تناقضات، اسناد، فسادهای هویدا شده و نشده، شکست برنامههای توسعه، قانونگذاریهای ناسنجیده و دادرسیهای مبهم، عدم پاسخگویی، شفافیت و… تشخیص دهند که نادیده انگاری سرنوشت اکثریت بر مبنای منافع عدهای قلیل بوده است.
نویسنده یادداشت در ادامه مطلب مفصل خود آثار ناشی از وضعیت فعلی جامعه ایران و دو قطبی بودن آن را از دیدگاه مباحث مربوط به منابع انسانی بررسی میکند. او معتقد است که سرگردانی استعدادها، خروج استعدادها، آنتروپی مثبت، فقر خلاقیت، آسیب به انگیزه جمعی، رکود کارهای داوطلبانه، غروب همافزاییها، انحطاط سرمایه اجتماعی، محو شدن اعتدال و میانه بودن، تنش در نهادهای اجتماعی، بدنامی عدالتها، تک اولویتی شدن، عدم تمرکز ملی، خشکشدن درخت اخلاق، آثار کلان سرزمینی بر سرمایههای انسانی جامعه ایران است و هرکدام از این آثار امکان تشدید دو قطبیها در جامعه ایران را فراهم میکند.
در بخش بعدی یادداشت نویسنده تبعات وضعیت فعلی جامعه ایران را بر روی کسبوکارها بررسی میکند. او معتقد است که کسبوکارهای ایرانی در حال آماده کردن خود برای نسل جدیدی از کارمندان و نیروی کار بودهاند که آنها را نسل zمینامند. اما تحولات و اعتراضاتی که از اواخر شهریور ۱۴۰۱ شروع شده است کسبوکارها را وارد چالشی جدید کرده است. در ادامه ۱۴ مورد از چالشهای جدیدی که کسبوکارها با آن مواجه هستند را بر میشمارد که یکی از آنها برهم خوردن تعادل کار و زندگی است. نویسنده در مورد تاثیر این چالشها بر روی کسبوکارها مینویسد: «آنچه که امروز اغلب کسبوکارها را از منظر مدیریت سرمایههای انسانی دچار کلافگی کرده است این است که هر کاری میکنیم انگار کسی راضی نمیشود.»
نویسنده یادداشت در بخش پایانی یادداشت خود با اشاره به مفهوم موجود در مدیریت منابع انسانی به نام برند کارفرمایی نتیجه میگیرد که وضعیت فعلی جامعه ایران برای حفظ و نگهداشت استعدادهایش مناسب نیست و معتقد است که اگر نظام حکمرانی نتواند بستر مشارکت حداکثری و تحمل آرا و ظرفیت گفتگو را فراهم کند، نرخ ترک کار سرزمینی کم نخواهد شد و میزان ماندگاری استعدادها افزایش نخواهد یافت. در نتیجه اگر جامعه با قحطی استعداد مواجه نشود بدون شک پیشرفتی پایدار هم بدست نخواهد آمد.
این یادداشت را میتوانید از لینک زیر دانلود کنید: