علاقمندان به داستانهای کارآگاهی با شرلوک هولمز، کارآگاه تخیلی داستانهای «سِر آرتور کانن دویل» آشنا هستند. هولمز فردی با هوش و شهود بالاست که اغلب در طول ماجراجوییهای خود از دکتر جان واتسون الهام میگرفت. دکتر واتسون، شخصی متواضع و با هوش نسبتا پایینتر از شرلوک همواره به شرلوک در حل گرههای کور پروندههای جنایی کمک میکرد. افرادی نظیر واتسون کمک میکنند تا همکارانشان زودتر به ایدههای خلاقانه دست یابند.
بطور مثال در موردی دیگر، انیشتین مقالهای را با عنوان «درباره الکترودینامیک اجسام متحرک» منتشر کرد که هیچ استنادی نداشت و فقط در آن از شخصی به نام «بسو» تشکر شده است. بسو یکی از همکاران انیشتین بود و طی گفتگو و بحثهایی که با او میکند، ایدههای راهگشایی را در حل مسئلهای که انیشتین مدتها در آن ناکام مانده بود میدهد. به افرادی مانند واتسون یا بِسو «کاتالیست» یا «کاتالیزور» گفته میشود. کاتالیستها در محیط سازمان، کارکنانی هستند که در تعاملات مستقیم بینفردی در کار یا پروژه به تفکر خلاقانه همکاران خود که به آنها “خالق” گفته میشود کمک میکنند و عملکرد خلاقانه آنها را افزایش میدهد.
کاتالیستها چگونه به خالقین کمک میکنند؟
نبوغ افراد خلاق بندرت فقط به خود آنها بستگی دارد، بلکه عملکرد خلاقانه آنها تحت تاثیر اطرافیان آنهاست. کارکنان از روابط اجتماعی خود با همتیمیها و همکاران برای تولید ایدههای نو بهره میگیرند. عملکرد خلاقانه افراد تحت تاثیر دو نوع رفتار ارتقاء پیدا میکند. اولین اقدام، حمایت اطلاعاتی است یعنی ارائه اطلاعات استراتژیک، مشاوره و بازخورد. خالقین، اطلاعات، دیدگاهها و پیشنهادهای مختلف اطرافیان خود را در طول فرایند ایدهپردازی بسط و یکپارچه میکنند. دومین اقدام اثرگذار نیز حمایت عاطفی است. بنابر تحقیقات، حمایت عاطفی موجب شکلگیری روابط عاطفی مثبت و احساس امنیت روانی میشود و خالقین را تشویق میکند تا بروی توسعه ایدههای خلاقانه تمرکز کنند. بنابراین کاتالیستها با حمایت اطلاعاتی و عاطفی به توسعه عملکرد خلاقانه افراد در سازمان کمک می کنند. کمک به افزایش عملکرد خلاقانه همکاران معمولاً در شرح شغل رسمی کارکنان گنجانده نشده است و این رفتارها به عنوان رفتارهای شهروندی معطوف به افراد ابراز میشود.
تاثیر کیفیت ارتباط کاتالیست و خالق بر فرایند خلاقیت
وجود روابط نزدیک و مستحکم بین کاتالیست و خالق، انگیزه کاتالیست را برای ارائه اطلاعات، بازخورد و حمایت عاطفی از خالق افزایش میدهد. اگر رابطه محکمی بین کاتالیست و همکارش برقرار باشد در آن صورت کاتالیست احساس تعهد بیشتری نسبت به خالق دارد و داوطلبانه، زمان و منابع مازاد خود را در حمایت از خالق سرمایهگذاری میکند. هر چه پیوند بین خالق و کاتالیست مستحکمتر باشد، خالق نیز اعتماد بیشتری به اطلاعات دریافت شده از سوی کاتالیست دارد و توجه بیشتری به اطلاعات دریافتی دارد. همچنین اطلاعات جدید با سرعت بیشتری انتقال مییابد و در نتیجه شانس پیدا کردن راهحلهای جدید افزایش مییابد. بعلاوه، روابط مستحکم با احساسات مثبت نیز همراه است که به افزایش خلاقیت کمک میکند.
عامل اثرگذار دیگر در تاثیر کاتالیستبر تفکر خلاقانه خالق، شبکههای ارتباطی مشترک بین آنهاست. زمانی که کاتالیست و خالق، حلقه دوستی مشترکی دارند در یک گروه مسنجم قرار دارند و معمولا افرادی که عضو شبکههای مشترک هستند، احساس راحتی بیشتری با یکدیگر دارند و انگیزه بالایی در کمک به هم دارند. بنابراین پیوندهای ارتباطی مشترک کاتالیست و خالق موجب میشود کاتالیست فعالانه در تحریک تفکر خلاقانه خالق مشارکت کند.
تاثیر ویژگیهای فردی کاتالیست بر فرایند خلاقیت
مابیل (1983) در مدل خلاقیت خود سه پیشزمینه را برای افزایش خلاقیت کارکنان معرفی میکند که شامل دانش مرتبط، مهارتهای مرتبط و انگیزه درونی است. از منظر دانش، کاتالیست میتواند با ارائه دیدگاهها و اطلاعات جدید به خلاقیت خالق کمک کند. از منظر مهارتهای مرتبط نیز کاتالیست با دادن بازخورد سازنده به خالق کمک میکند تا به مشکلات از دیدگاههای مختلف نگاه کند. اخرین مقدمه نیز انگیزه درونی است که هر چه کارکنان انگیزه درونی بیشتری داشته باشند، بیشتر مشتاق هستند تا زمان و تلاش بیشتری را جهت تولید ایدههای جدید صرف کنند. زمانی که کاتالیست، خالق را مورد تشویق و حمایت عاطفی قرار میدهد، انگیزه درونی بیشتری در خالق شکل میگیرد و در نتیجه ریسک بیشتری را میپذیرد و ایدههای جدیدتری را جستجو میکند.
نکته قابل توجه دیگر اینست که هر چه کاتالیست خود خلاقتر باشد، بهتر میتواند به خالق کمک کند. اگرچه خلاق بودن یک ضرورت نیست، اما یک توانایی مفید است و فردی که توانایی خلاقیت بالایی دارد در مقایسه با دیگران، بهتر میتواند همکار خود را تشویق به جستن ایدههای جدید کند. کاتالیزورهایی که خود خلاق هستند دارای توانایی های مرتبطی هستند که آنها را خلاق میکند و میتوانند با آموزش این مهارتها به دیگران و دادن بازخورد مربوط به خلاقیت به همکاران خود کمک کنند.
نتیجهگیری
کاتالیستها نقش تاثیرگذاری در افزایش عملکرد خلاق همکاران خود دارند. بنابراین به سازمانها توصیه میشود، فرصتهایی را ایجاد کنند که در آن روابط نزدیک شود و پیوندهای مستحکم بین کارکنان به وجود آید. کارکنانی که خلاقتر هستند در تیمهای چندوظیفهای به کار گرفته شوند و در فرهنگ سازمانی این باور تقویت شود که همه کارکنان احساس کنند بخشی از فرایند خلاقیت یکدیگر هستند.