برف و یخ بندون که میشد و دمای هوا میرفت به سمت منفی، تقریباً همهی خونهها واسه اینکه آب توی لولهها یخ نزنه و نترکه و بعدش مجبور نشن یه عالمه مصیبت و گرفتاری تحمل کنن، شیر آب رو همیشه یه کم باز میذاشتن. اونایی که تجربه تلخ یخزدگی و ترکیدن لولهها رو داشتن یا یه مقدار عاقلتر و آینده نگرتر بودن، واشر شیر آب رو دستکاری میکردن تا اگه یادشون هم میرفت یا کسی میومد خونشون و در جریان این ماجرا نبود بازهم لولهها دچار مشکل یخ زدگی نشه.
*یه ترفند کاملاً حرفه ای و جالب:
با یه اقدام خیلی ساده و ضرر کوچیک (هدر رفت جزئی آب) میتونیم جلوی یه مصیبت بزرگ (ترکیدن لوله، کندن کف و دیوار ساختمان، تعویض لوله های آب و … ) رو گرفت و حتی سوپاپ اطمینان (برداشتن واشر) هم برای اطمینان کامل میشه داشت.
*با خودم فک کردم چقدر زیاد همه آدمها از جمله کارکنان و مدیران سازمان ها به این مهارت و ترفند سفت نبستن شیر تو رفتارشون نیاز دارن؛ اصلاً به نظرم میتونه یه شایستگی عمومی باشه.
با چند تا مثال ساده این ترفند و شایستگی رو توضیح میدم خدمتتون.
فرض کنید که شما یک مدیر هستید و کاملاً هم در این موضوع حق با شماست. وقتی با پیشنهادی متفاوت و شاید به دردنخور و حتی مخرب از طرف شخص دیگری مواجه میشین، اگر شیر آب کاملاً بسته و سفت باشه با رویکردی که کاملاً منطقی و صلاح شرکت هم هست، مخالفت جدی و طرف رو از میدون میندازید بیرون.
(شما بهتر میدونید که هر چیز منطقی الزاماً درست نیست و معمولاً همیشه بین صلاح و مصلحت فاصله وجود داره.)
ولی اگر شما به عنوان مدیر اجازه بدید یه مقدار طرف مقابلتون روی شما نفوذ داشته باشه و حرفش رو بپذیرید؛ یعنی به این سطح از درک برسیم که مصلحتاندیشی کنیم و فقط دنبال صلاح نباشیم و به کار درست هم احترام بذاریم و صرفاً توجهمون به کار منطقی نباشه، دیگه لولهای یخ نمیزنه و اون آدم میشه پیرو و مرید شما و این فرصت برای شمای مدیر مهیاست که بهعنوان یک رهبرحرفه ای، نفوذ کامل روی افراد توی شرایط سخت رو داشته باشین.
مدیرایی که توی مرامشن اینه که در زمانهایی که حق کاملاً با خودشون هست بازم میگن شما هم درست میگین، از این زاویه هم میشه بهش نگاه کرد، اینا خود عشقن و قابل احترام تا ابد. یعنی یه ضرر کوچیک و هوشمندانه رو قبول میکنن تا جلوی ضرر بزرگتر گرفته بشه و دارن صلاح و مصلحت رو کاملاً متعادل و حرفهای کنار هم نگه میدارن.
یادتون هست بعضیها که حرفهای بودن؛ واشر رو دستکاری میکردن تا حتی زمان فراموشی هم دچار مشکل نشن؟
اگه از من بپرسن این اطمینان رو چطور میشه ایجاد کرد؟ میگم هرقت دارید در خصوص یک اتفاق مهم تصمیم میگیرید و کاملاً براساس خواستهها ومنویات شما همه کارها داره جلو میره، یعنی ریسک یخ زدن و ترکین خیلی بالاست و مرتب باید بررسی کنیم ببینیم چقدر نظرات اطرافیان و ذینفعان رو هم دخیل دونستیم. پس سوپاپ اطمینان و شیر بدون واشر اینجا میشه؛ چک کردن و اطمینان دائم از توجه به نظرات و خواستههای دیگران هرچند که غیر منطقی هم باشه.
مثال بعدی:
شما تشریف بردید برای تفریح توی دل طبیعت و یه آتیش درست کردید. قاعدتاً فرزند شما باید بره هیزم و چوب جمع کنه تا آتیش بشه یه آتیش واقعی و دوام بیاره. بچه کوچیک شما یه لیوان آب دست گرفته و میگه من میخوام آب بریزم رو آتیش. والدینی که حرفهای هستن و تکنیک سفت نبستن کامل شیر رو بلدن، اجازه میدن یه مقدار آب روی آتیش بریزه و بعد این فرصت مهیا میشه که بچه رو بفرستن یه عالمه هیزم جمع کنه و تا خود شب آتش پرحرارت داشته باشن. آب ریختن روی آتیش منطقی و صلاح نیست ولی والدین حرفهای با این ترفند کار درست و مصلحتی رو انتخاب میکنن و جواب هم میگیرن.
در انتها خواهش میکنم به این سوال مهم فکر کنید:
شما کجاها تونستید به این شیوه عمل کنید و اجازه نفوذ حتی محدود دیگران در شرایط غیر منطقی هم بدید و مکانیزمی داشته باشید تا زمانهایی هم که یادتون میره؛ بازم این سیستم جلوی مصیبت بزرگتر رو بگیره؟ (دقیقاً مثل ترفند دستکاری واشر شیر آب)