مفهوم تجربه کارکنان سه مسیر را طی کرده و در حال حرکت به سوی مسیر چهارم یعنی تجربه انسانی است. خانه اول یعنی تعادل کار-زندگی؛ نشاندهنده تلاشهای اولیه سازمانها برای درک این موضوع است که افراد نیاز دارند تا زمانهایی را برای سایر جنبههای زندگی اختصاص دهند. اما در این مسیر اولویت اصلی با کار است.
در خانه دوم یعنی تعلق کارکنان، همه نیازهای روانشناختی اساسی افراد برای انجام کارشان به شیوه مناسب برآورده میشود که شامل نیازهای اجتماعی و احساسی است. اما رویکرد همچنان بالا به پایین است چرا که بر تمایل سازمانها برای انتخاب کارکنان جهت درگیر شدن با ایدهها، فرهنگ، کار و نتایج سازمان متکی است.
در خانه سوم، یعنی تجربه کارکنان، فرایندها، جریان کاری، مکانها متناسب با تمایلات از پیش موجود کارکنان طراحی میشود. تجربه کارکنان، کارکنان و نه کارفرما را در مرکز قرار میدهد. اما علیرغم این تغییر، چرا هنوز افراد نتایج بهتری را رقم نمیزنند؟
شاید دلیل آن در مسیر چهارم یعنی تجربه انسانی باشد. پژوهشهای جاش برزین در سال 2019 نشان میدهد که سه اقدام اساسی که سازمانها برای بهبود تجربه کارکنان انجام دادهاند، برگزاری رویدادها، پاداش و تعادل کار- زندگی بوده است. این در حالی است که آنچه از همه مهمتر است یعنی جنبه انسانی کار و معنایی که افراد در پی آن هستند، نادیده گرفته شده است.
این مسیر نشان میدهد ما در آینده باید به سوی تجربه انسان محور حرکت نماییم. شما در این مسیر در کجا قرار دارید؟