نقل است یک نفر از تجار در راه قم مالش به سرقت رفت و برای دادخواهی به نزد امیر آمد. امیر بر کاغذی نوشت: «مال این شخص باید پیدا شود فوراً و گرنه تا پنج فرسخ دهات اطراف را میکوبم و حکام را معزول میکنم و سکنه را جریمه سازم.» و آن را به شخص داد و گفت «بر سنگی در آن جاده بگذار، او مالت را برگرداند.» شخص آن را دیوانگی دانست، ولی اجابت کرد. اخبار در قم پیچید و همه بسیج شدند تا مال را یافتند و به زیر سنگ نهادند. امیر گفت: «اگر حاکم باشد، سنگ هم حکم را میخواند.»
در دنیای منابع انسانی وقتی در مورد امیرکبیر حرف میزنیم و یا میاندیشیم، نمیدانیم شایستگیهای خودش را تحلیل کرده و یاد بگیریم و یا اینکه از کارهایش که تابشی از آن شایستگیهاست سخن بگوییم. کسی که حکمرانی میدانست و مدیریت استعداد را بنیان گذاشت و یا با دارالفنونش نشان داد که چهها از مدیریت سرمایههای انسانی میداند. ما اهالی دنیای منابع انسانی وقتی پشت سر خود را نگاه میکنیم و از میان بزرگان و دلسوزان معاصر این عرصه در دالان تاریخ مینگریم، ناگهان بر آن سیونه ماه صدارت امیر بر میخوریم. دورهای که هم نیازها خوب شناسایی شده بودند، هم اولویتها متناسب بود و هم محوریت برنامه به درستی بر روی اساس هر نوع آبادانی که همان «انسان» است میچرخید. از غبطهای که بابت ادامهدار نشدنش که بگذریم، آن دوره لنگرگاهی در امتداد برخی حاکمان ژرف اندیش ایران کهن است.
میرزا محمدتقی خان فراهانی که در هیبت و کاریزما تا حدودی به نادرشاه مینمود، بر اساس تجربه زیستهای که به طوری واقعی در محیط سرزمینی آن زمان کسب کرده بود، کاستیها را بهدرستی شناخت و این خود ازشایستگیهای انحصاری هر مدیر و راهبری است که عمیقا با مردم زیسته باشد. شناخت خوب خود، روشمندی، فهم استراتژی، طراحی ساختار، تمرکز و راستین بودن امیرکبیر او را در تاریخ مدیریتی ایران الگو کرده است. شاخص سنجش اثربخشی کارهای ایشان نیز همان فراموش نشدن روز مرگش است. 20 دیماه که هم روز تولد و هم روز شهادت محمد تقی خان است، علاوه بر سوگ قطع چنین مکتبی، شاید به نوعی یادآور دیدگاه دقیق و مبتنی بر مدیریت پروژه او به پیادهسازی اقدامات عملیاتی است. مقید بودن به درستی انجام مسئولیت در زمانی درست.
البته شیوه مرگ امیر نیز تهی از پیام نیست. همیشه و در همه ادوار تاریخ از لحاظ زمان و مکان، تدبیر و راستی کمتر از کجیها تحمل میشوند ولی بیشتر از آنها تاریخ را به پیش میبرند. ولی خب از یک چیز نیز نباید غافل بود. اینکه امیرکبیر نیز اشتباهات کم نداشت و قطعا آنچه که ما از شخصیت ایشان در ذهنمان صیقل داده و نگه میداریم، لزوما ارزیابی کاملی از عملکردش نخواهد بود. هر چند که قطعیترین عامل در زندگی کاری امیر، مدیریت اصولی، تعلق و ثبات شخصیتیاش است.
جنبه جذاب ماجرا نیز یک سوال است. آیا امیرکبیر الان بود چه نیازها و اولویت هایی را برای این روزهای ایران زمین تجویز میکرد؟ و یا اینکه به مرگ طبیعی از دنیا میرفت؟