معلمان اتریشی مدرسه دارالفنون دو روز پس از عزل میرزا تقیخان امیرکبیر به تهران رسیدند. استقبال خوب و شایانی از استادان اتریشی به عمل نیامد و یاکوب ادوارد پولاک، از جمله آن استادان، سرگذشت پذیرایی سرد ایرانیان را اینگونه نوشتهاست: «ما در ۲۴ نوامبر ۱۸۵۱ به تهران وارد شدیم. پذیرایی سردی از ما کردند. کسی به پیشواز ما نیامد و اندکی پس از آن آگاه شدیم که در این میانه اوضاع دگرگون شدهاست و چند روز پیش از ورود ما، در پی کارشکنیهای درباریان و به ویژه دسیسههای مادر شاه، که از دشمنان سر سخت امیر نظام بود، میرزا تقیخان از کار برکنار شده بود. اما همینکه امیر از ورود ما آگاه شد، به میرزا داوودخان گفته بود این نمساویهای بیچاره را من به ایران آوردهام. اگر سر کار بودم، اسباب آرامش آنها را فراهم میکردم، اما اکنون نگرانم به آنان خوش نگذرد. سعی کن کارشان رو به راه شود.»
در تاریخ معاصر ایران، نقش و جایگاه میرزا محمد تقی خان فراهانی، آشپززادهای که به صدراعظمی ناصرالدین شاه رسید و اصلاحات او بسیار سخن گفته شده است. در صدر آنها ابتکار تاسیس موسسهای به نام دارالفنون در سال ۱۲۳۰ خورشیدی است که برای آموزش علوم و فنون جدید در تهران تأسیس شد و آن را نخستین دانشگاه مدرن تاریخ ایران میدانند.
امیرکبیر که به عنوان یک استعداد برجسته، بهطور تصادفی توسط قائممقام اول کشف و شکوفا شد، در دوران صدارت اعظمی خود کوشید تا این شانس و اتفاق را به بستری در سرزمین برای کشف استعدادها بدل کند. او که تجربههایی از ممالک دیگر را دیده بود نیک میدانست که بدون ایجاد مسیر رشد و ترقی برای نسلهای نو، تغییرات ساختاری در ساختار نظام اداری کشور و حضور استعدادهای جدید، ایران کشوری ضعیف باقی خواهد ماند.
استعدادی که خود کشف شد
پدر میرزا تقی فراهانی جزو خدمتکاران قائم مقام اول بود و بعدها در پیش قائم مقام ثانی ناظر آشپزخانه شد.
در کتاب «میرزا تقی خان امیرکبیر» به کوشش عباس اقبال آشتیانی آمده که میرزا محمدتقیخان با اطفال خردسال قائم مقام اول همبازی بود. نقل شدهاست که در کودکی ناهار اولاد قائم مقام را میآورد و در حجره معلم آنها میایستاده تا ظروف غذا را برگرداند. در این زمان آنچه را معلم به آنها میآموخت فرامیگرفت. روزی قائم مقام برای گزینش فرزندانش وارد شد و هر چه از آنها پرسید جواب درست ندادند و میرزا تقی پاسخ میداد. او وقتی هوش و درایت و علاقه وافر این پسر را دید در تعلیم و تربیت وی کوشش کرد. امیر در خانه قائممقام تربیت شد و در جوانی توانست سمت منشیگری قائممقام را بهدست آورد.
آشپززادهای در مسیر دولتمردی
پیش از درگذشت محمدشاه، میرزا تقی خان از طرف دستگاه دولتی ایران به چند مأموریت سیاسی رفته بود که مهمترینشان ریاست هیئت نمایندگی ایران در کنفرانس ارزنه الروم در سال ۱۲۵۹ برای حل اختلافات مرزی با دولت عثمانی بود که دو سال به طول انجامید.
اما شاید مهمترین اتفاق در تاریخ زندگی سیاسی امیرکبیر در ۱۴ شهریور ۱۲۲۷ اتفاق افتاد. زمانی که محمدشاه درگذشت و کاردار سفارت انگلیس با فرستادن پیکی این خبر را به ناصر الدین میرزا در تبریز رساند. شاه جوان باید خود را به تهران میرساند. پیشکار ناصر الدین شاه در مهیا نمودن مقدمات حرکت شاه به تهران درماند و میرزا تقی خان که حدود سی سال بزرگتر از شاه جوان بود، مأمور به این کار شد.
میرزا تقی با استقراض سی هزار تومان از یک تاجر تبریزی و تدارک نیروی نظامی کافی همراه شاه راهی تهران شد. شاه پس از شش هفته به تهران رسید و فردای ورود به پایتخت تاجگذاری کرد و در همان شب میرزا تقی را به سمت شخص اول مملکت و صاحب منصب صدارت منصوب و لقب امیر کبیر را به وی اعطا کرد. در تمام طول سلطنت قاجار سابقه نداشتهاست که تمامی امور دیوانی و نظامی به یک نفر سپرده شود.
ناصرالدین شاه بر تخت نشست و اینگونه فرمان داد: «ما تمام امور ایران را به دست شما سپردیم و شما را مسوول هر خوب و بدی که اتفاق میافتد میدانیم. همین امروز شما را شخص اول ایران کردیم و به عدالت و حسن رفتار شما با مردم کمال اعتماد و وثوق داریم. به جز شما به هیچکس دیگر چنین اعتقادی نداریم و به همین جهت این دستخط را نوشتیم.»
دارالفنون؛ بستری برای کشف استعداد
امیرکبیر اصلاحات گسترده را در ساختار حکمرانی کشور آغاز کرد. زمانی که به صدارت رسید به نقص و کمبود مؤسسات فرهنگی و علمی آگاه بود و معتقد بود ایران از نظر علوم و تمدن جدید بیبهره است و اگر بخواهد تحولاتی را در کشور ایجاد کند باید جوانان ایرانی بهرهای از تمدن و علوم مختلف کسب کنند. او دو مسافرت به خاک روسیه داشت و در این سفرها نظام تعلیم و تربیت ملل اروپایی را بررسی کرد و لازم دید اگر بخواهد دوشادوش آن کشورها پیش برود، ۲ راه پیش رو دارد: یا باید عدهای را برای تحصیل به اروپا بفرستد یا اینکه عدهای از معلمان اروپایی به ایران اعزام کند.
تأسیس یک مدرسه عالی و معلم اروپایی همیشه دغدغه او بود و زمانیکه به صدراعظمی رسید خواست به این فکر جامه عمل بپوشاند. استدلال او این بود که به جای اینکه دولت ایران بیست نفر محصل به اروپا بفرستد، با این بودجه چند معلم از اروپا به ایران بیاورد و دویست محصل را تربیت کند.
شاهزادگان قاجار نخستین دانشآموزان دارالفنون بودند. در دارالفنون اصول علمی جدید و دانشهای مهندسی، پزشکی، داروسازی، معدن و فنون به جوانان آموزش داده میشد و بسیاری از معلمهای آن از اروپا و به ویژه از کشورهایی چون اتریش، اسپانیا، ایتالیا و فرانسه به کار گرفته شده بودند. اگرچه امیر هنگام گشایش و آغاز به کار دارالفنون از صدارت برکنار و به کاشان تبعید شده بود، اما با همه مخالفتهای جانشینش میرزا آقاخان نوری، مدرسه کار خود را ادامه داد.
امیرکبیر و مدیریت سرمایههای انسانی سرزمین در دوران ناصری
دستاوردهای امیرکبیر در حکمرانی سرزمینی بسیارند. او از یک سو سرمایههای مالی و اقتصادی مملکت را حفظ میکرد، با رشوهخواری مقابله کرد، ارتش را نظام داد و بازرگانی و تجارت را توسعه داد. اما مهمترین وجه عملکرد امیر را باید در سوی دیگر فعالیتهای او دید. جایی که او در قامت یک مدیر تمامعیار منابع انسانی، مساله مدیریت سرمایههای انسانی سرزمین را در ردیف فعالیتهای مهم خود قرار میدهد و شاید ابتکار تاسیس دارالفنون را بتوان در صدر آنها دید. میرزا تقیخان امیرکبیر پس از سفر به روسیه، متوجه نیاز فوری کشور به مرکز آموزش عالی شد و از ابتدای صدارت خود، برای ایجاد این مرکز تلاش کرد. اگرچه متأسفانه هیچگاه شاهد افتتاح آن نشد.
دارالفنون سیزده روز پیش از قتل امیرکبیر و با حضور ناصرالدین شاه، میرزا آقاخان نوری صدراعظم جدید و گروهی از دانشمندان و معلمین ایرانی و اروپایی با ۳۰ نفر شاگرد رسماً گشایش یافت و میرزا محمدعلی خان شیرازی وزیر امور دول خارجه مأمور تنظیم و اداره آن گردید. پس از آنکه مدرسه رسماً افتتاح گردید، ریاست آن به عزیزخان آجودان باشی محول شد و رضا قلی خان هدایت که در این زمان از سفارت خوارزم برگشته بود به سمت نظامت دارالفنون منسوب شد.
امیرکبیر مخالفین بسیاری داشت که تا کشته شدنش از کینه خود نسبت به او و فعالیتهایش نکاستند. پس از مرگ امیر نیز کوشش بسیاری کردند تا انحطاط دارالفنون را رقم بزنند. اولین مخالف آن، جانشین امیرکبیر، میرزا آقاخان نوری بود که به دنبال انحلال آن برآمد. آقاخان درصدد برآمد تا معلمان اتریشی را به وطن خود بازگرداند و نماینده بریتانیا از اقدامات وی پشتیبانی کرد. با این همه شاه که بستن دارالفنون را نشانه عقبماندگی تلقی میکرد، از بستن آن صرفنظر کرد.
تجربه امیرکبیر در حکمرانی سرزمینی و مدیریت سرمایههای انسانی در تاریخ معاصر ایران، تجربهای ارزشمند است. سالروز مرگ او بهانهای است تا بار دیگر با مرور دستاوردهای او، به اهمیت توجه به استعدادها و سرمایههای انسانی این سرزمین بیش از پیش اندیشیده شود.