شاید توجه شما هم به مولفه نوینی که در فرهنگ سازمانی سازمانهای ما فراگیر شده است جلب شده باشد؛ یعنی فرایند ترویج سکوت سازمانی به عنوان یک ابزار. البته ادعای این متن این نیست که همواره آگاهانه این مسیر طی میشود، بلکه جمع شدن چند پارامتر سبب میشود که فرهنگی شکل گیرد که عواقب مطلوبی نخواهد داشت. حال سوال اینجاست چرا فرهنگ سکوت مطلوبیت دارد، در ادامه چند پاسخ احتمالی به این سوال آورده شده است:
۱. سکوت مانع از سوال کردن میشود
اگر مدیران سازمان پاسخهایی درخور درباره مسائل کلیدی نظیر نظام جبران خدمات، توزیع مزایا، فرایند ارتقا، نظام انتصابات نداشته باشند، ترجیح میدهند این امور را محرمانه کرده و دربارهاش صحبت نکنند.
۲. سکوت مانع از دیدهشدن نقصهای فردی میشود
اگر مدیری در جایگاه خود تسلط علمی و تجربی کافی نداشته باشد، بهترین راه برای ایمن ماندن از نقدها و سوال درباره علت انتصاب، جلوگیری از شرایطی است که او را در معرض سوالات جدی قرار دهند. پس بهتر است درب اتاق مدیران بسته باشد.
۳. سکوت به لابیگری کمک میکند
بسیاری از شومنهای سازمانی از لابیگری، دروغگویی و برچسبزنی برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکنند. دربهای باز و مذاکرات مانع از تداوم امور این افراد میشود، پس بهتر است در غیاب افراد و پشت درهای بسته لابی کرد.
۴. سکوت مانع از فرو ریختن دیکتاتوریها میشود
وقتی سکوت را ترویج کنیم، حتی اگر تهی بودن دیکتاتور مشهود هم باشد، مسکوت میماند و ابهام حاکم مانع از بیان حقایقی میشود که همه به آن باور دارند. فضای باز جلوی تصمیمات یکجانبه و اقتدارگرایانه را میگیرد. هیچ کس دوست ندارد مورد غضب دیکتاتور واقع شود، پس بهتر است اظهار نظر نکنیم.
۵. سکوت، بستر رشد بیقاعده را بهتر فراهم میکند
در سازمانها به صورت حدی، دو دسته از کارکنان وجود دارند؛ کسانی که مشغول کارند و کمتر دیده میشوند و کسانی که مشغول بزرگنمایی کارهای کوچک خود، تخریب دیگران و پیگیری منافع خود هستند. سکوت به گمنام ماندن زحمتکشان و سرخوردگی آنان کمک میکند. این فضا زمینه مناسبی برای ایجاد مانع در دیدن شدن تکنوکراتها و زمین مناسبی برای افراد شومن است.
۶. سکوت بستر مناسبی برای ایجاد ابهت دروغین است
اگر همه تصمیمات را در ابهام و سکوت بگیرید، همیشه فرصت این را دارید که تبعات مثبت را از آن خود بدانید و تبعات منفی را گردن دیگران بیاندازید. ابهام جای مناسبی برای پنهانسازی اشتباهات شخصی است.
در نهایت باید گفت عارضه فرهنگ سکوت دردناک است. سکوت مثل موریانه ستونهای سازمان را میخورد و سازمان را در برابر حوادث سهمگین آسیبپذیر میکند. سکوت بستر مناسبی برای رفتنِ اهلها و ماندن نااهلان ایجاد میکند و فرهنگ سکوت همان فرهنگ انحطاط سازمانهاست.
انتخاب با شماست.