کوچینگ میتواند یک سرمایه و امتیاز قوی در توسعه شخصی و بهبود عملکرد سازمانی باشد.
به گزارش اچ.آر مدیا، امیر پهلونژاد، موسس و مدیرعامل موسسه کوچینگ و راهبری رایمانا در گفتوگویی به ارزیابی کوچینگ در توسعه منابع انسانی پرداخت. وی عنوان کرد که در کوچینگ، به فرد، گروه و تیم کمک میشود تا توانمندیهایش را بشناسد، ارزشهایش را شناسایی و انتخاب کند و کارآمدیاش را در حیطههای مختلف زندگی از طریق راهبری شخصی و روشهای علمی هدفگذاری بالا ببرد و بهینه کند.
پهلونژاد عنوان کرد که کوچینگ فرایندی است برای رهاسازی، پرورش و به کارگیری ظرفیتهای انسان. از این روست که کوچینگ، بخصوص روانشناسی کوچینگ، باعث افزایش عملکرد، موفقیت و نیکزیستی در افراد، تیمها و سازمانها با استفاده از روشهای مبتنی بر شواهد و تحقیقات علمی میشود.
وی در بخشی از سخنان خود گفت:«روانشناسی کوچینگ بهطور رسمی بهعنوان یکی از زیر شاخههای روانشناسی، همزمان با آغاز حرکت روانشناسی مثبت در سال۲۰۰۰ آغاز شد. روانشناسی کوچینگ تحت تأثیر نظریهها و رویکردهای مختلف روانشناختی مانند روانشناسی انسانگرا، نظریه شناختی ـ رفتاری، نظریه انتخاب و واقعیت درمانی، نظریه خود ـ تعیینگری، روانشناسی مثبت، رویکرد حل محور، روانشناسی تحولی، نظریه یادگیری و روانشناسی اجتماعی است.»
براین اساس وی هفت مهارت اصلی مورد نیاز کوچ در توسعه نیروهای انسانی را چنین برشمرد: «اعتمادسازی(رابطهسازی)، به چالش کشیدن انگارههای ذهنی، جستجوی شفافیت راهبردی(ترسیم چشمانداز)، اجرای بیکم و کاست (حرکت هدفمند)، ارائه بازخورد موثر، بهکارگیری استعداد نهفته (کوچینگ عملکرد فردی/ تیمی)، و بهبود عملکرد از خوب به عالی (مدیریت عملکرد و مدیریت استعدادها) مواردی است که باید در توسعه منابع انسانی مدنظر داشت.»
رئیس هیئت مدیره مشاوره منابع انسانی آتیه روشن خاطر نشان کرد که در این میان سه نیاز روانشناختی اساسی وجود دارد که بایستی با فراهم کردن محیطهای حمایتکننده از این نیازها، برای شکوفایی انگیزه درونی، بهبود عملکرد و افزایش نیکزیستی انسان در زندگی و کار کوشید.
پهلونژاد گفت:« باید به نیازهای روانشناختی خودمختاری، رابطه و شایستگی برای خود و افراد توجه کافی شود و بیتوجهی به این نیازها یا ناکامی در برآورده ساختن آنها منجر به کاهش خودانگیختگی شخصی و بیماری بیشترمیشود.»
این مترجم و مولف کتابهای کوچینگ در ادامه سخنان خود به بیان عناصر عملی اثرگذار کوچینگ بر عملکرد و توسعه نیروهای انسانی پرداخت: «در ابتدا لازم است بدانیم در توسعه منابع انسانی میتوان از نظریههای روانشناختی علمی مانند نظریه خود-تعیینگری استفاده شود. در توضیح این نظریه باید گفت که انگیزهها و رفتارهای افراد در این نظریه تبیین میشود، بیدارسازی و جهتدهی انگیزه در کارکنان را تسهیل میکند و سبب برانگیختن و به حرکت درآوردن افراد برای مشغول شدن در رفتارهای سالمتر را ممکن میکند. در این نظریه، عناصر تاثرگذار عبارتند از رابطه تسهیل کننده (حمایت از سه نیاز روانشناختی اساسی)، فنون حمایتی از نیاز به خودمختاری در کوچینگ، فنون حمایتی از نیاز به رابطه در کوچینگ و فنون حمایتی از نیاز به شایستگی در کوچینگ.»
وی درباره اثرات کوچینگ بر این مقوله سخن گفت: «افزایش انگیزه کاری و سازگاری روانشناختی در شغل، افزایش سطح رفتارهای کاری مطلوب، افزایش مشارکت افراد در برنامههای ارزیابی عملکرد سازمانی، افزایش اشتیاق شغلی و کاهش فرسودگی شغلی بخشی از اثرات کوچینگ مبتنی بر نظریه خودـتعیینگری بر عملکرد وتوسعه کارکنان است.»
این کارشناس مشارکت کاری بیشتر، تعادل بین کار و زندگی و همچنین کاهش علائم جسمی در کار را از دیگر اثرات کوچینگ خواند.
او خاطر نشان کرد که پژوهشها نشان دادهاند که به کارگیری رویکردهای علمی کوچینگ در افزایش عملکرد و توسعه فرد و سازمان بسیار مفید است و ادامه داد: «با تکیه بر پژوهشها و تجربیات موجود، انتظار میرود اگر مدیران و مشاورین سازمانی، رویکردهای کوچینگ مبتنی بر روانشناسی را فرا گرفته و بهکار بگیرند، می توانند نقش موثرتری در توسعه کارکنان و سازمانها داشته باشند.»