در مصر باستان پزشکان برای درمان سر درد، به سراغ خود سر میرفتند و سوراخش میکردند تا درد خارج شود. این را سینوهه پزشک مخصوص فرعون در کتابش میگوید! اما وقتی نگاه کلنگرانه به پزشکی وارد شد، برای درمان درد یک عضوی از بدن، دارویی هدفمند و مخصوص را وارد بدن میکردند و تسکین درد را به کل بدن یا همان کالبد که ترکیبی از ذهن و جسم بود میسپردند تا درمان را راهبری کند. و البته دیگر سری هم سوراخ نمیشد! بماند که سوراخ کردن سر خودش فرد را با مشکلات عدیدهای مواجه میکرد که شاید به سردردهایش شرف داشت.
مسئله جذب و استخدام استعدادها هم همین است، مثل تمام مسائل کسب و کارها و بهطور کلی تمامی سیستمها. یعنی نیاز به کلنگری و هماهنگی بین اهداف و استراتژیها و نیز اقدامات عملیاتی وجود دارد. فقط نباید برای تقویت و بهبودش سراغ “خود” فرایند جذب و استخدام رفت، بله باید به کالبد سازمان استراتژیها و اقداماتی تزریق کرد، برنامه ریخت و پشتیبانی کرد تا آثار کاهش سردرد نمایان شود! البته که این کلنگری و حرکت بر مبنای استراتژی یک “صبوری” لازم دارد. اکسیری که در شرایط فعلی ایران و نگاهی اغلب بازاری و کوتاه مدت کسب و کارها، کمیاب شده است. ولی به قول یک ضرب المثل اسپانیایی: وقتی عجله داری باید کارهایت را آرام انجام بدهی!
در اینکه استعدادها مایه کسب و کارها هستند شکی نیست. در اینکه کمیابتر شده است هم کسی شکی ندارد. و اینکه حاکمیت نیز باید سیاستهایی در این راستا و یک برنامه آمایش سرزمینی برایش داشته باشد هم تقریباً اتفاق نظر وجود دارد. ولی خب کسب و کارها نیز باید مسئولیت خود را در راستای نیاز مهمی که دارند ایفا کنند. یعنی اصولی و متفکرانه به حل مسئله جذب و نگهداشت نگاه کرده و به همان میزان که در مورد برنامههای مالی و مالیاتی، بازاریابی، تحقیق و توسعه، مدلهای درآمدزایی، برندینگ و استراتژیهای ارتباطی خود دقت به خرج میدهند، در مورد برنامههای یکپارچه و هدفمند حوزه مدیریت منابع انسانی خود نیز مداقه کرده و حساب شده پیش بروند. بله قابل درک است که مقاطعی را باید تاکتیکال و فورس برخی از نیازمندیها به استعدادها و منابع انسانی را رفع نمود، اما در کنار این نیز باید در یک مسیر از پیش طراحی شده و هماهنگ با ابعاد و اهداف کلان سازمان نیز پیش رفت. وگرنه حسرت نساختن زیرساختهایی را در چند سال آینده خواهیم خورد که هم سختتر شدهاند و هم هزینههای گزافی خواهد داشت. و البته شاید دیگر اصلاً نشود و حتی ضربهای نهایی باشد به ناموفق شدن کسب و کار. برای این کار هم مدیران منابع انسانیای لازم است که استراتژی میدانند و مدیران عاملی میخواهد که به استراتژی گذاری باور داشته باشند وگرنه سر سازمان سوراخ خواهد شد که درمان آن خودش داستانیست!