لطفاً صبر کنید. اگر ارزش و فرهنگ سازمان شما مشوق رفتارهای مخرب کاری است این مطلب به شما کمکی نمیکند اما اگر میخواهید با جذب افراد سالم در بلند مدت محیط کاری سالم داشته باشید خواندن این مطلب به شما پیشنهاد میشود.
به منظور کاهش رفتارهایی که باعث آسیب به سازمانها و نیروی انسانی آنها میشود، یا یک مرحله قبلتر ممانعت از ورود چنین افرادی به محیط کار، باید تاروپود رفتارهای نادرست افراد در شرکتها را کاوش کنیم. این افراد از فریب، دروغ، پول، محبوبیت و موقعیت اجتماعی برای بالا بردن خود و به دست آوردن قدرت و کنترل بر دیگران استفاده میکنند. در همین حال، به عنوان یک جامعه، اغلب بیتفاوت و گاهی متأسفانه با نوعی تحسین و ناباوری، شاهد این هستیم که چگونه این افراد موفق میشوند راه خود را به سمت مناصب قدرت دستکاری کنند. برای از بین بردن رفتارهای منفی، باید درک کنیم که این رفتارها قرنهاست که توسط افرادی انجام میشود که دارای ویژگیهای مشترکی هستند که آنها را مستعد ارتکاب انواع مختلف رفتارهای نادرست میکند. ترکیبی از ویژگیهای این افراد چیزی را شکل میدهد که در روانپزشکی به آن اختلال شخصیت گفته میشود.
اما قبل از پرداختن به شخصیتهای تاریک و نشانههای تشخیص آن ذکر چند نکته بسیار حائز اهمیت است:
اختلالات شخصیت بالینی در مقایسه با اختلالات زیر سطح بالینی[1]: در سطح بالینی، اختلالات شخصیت در راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM) منتشر شده توسط انجمن روانپزشکی آمریکا تعریف شده است. این راهنما یک زبان مشترک و معیارهای بالینی برای اختلالات روانی ارائه میدهد و توسط متخصصان بهداشت روان در سراسر جهان استفاده میشود.
تعریف کلی DSM از اختلال شخصیت که برای همه موارد اختلال شخصیت استفاده میشود عبارت است از:
اختلال شخصیت یک الگوی پایدار از تجربه و رفتار درونی است که بهطور قابل توجهی، متفاوت از انتظارات فرهنگی فرد و فراگیر و غیرقابل انعطاف است؛ در نوجوانی یا اوایل بزرگسالی شروع میشود، در طول زمان پایدار است و منجر به پریشانی یا اختلال میشود” (APA، ۲۰۱۳) توجه به این نکته مهم است که اختلالات شخصیت به یک «خُلق» مربوط نمیشود، بهعلاوه به دنبال یک رویداد زندگی ظاهر نمیشود. در واقع، آنها در طول عمر نسبتاً پایدار هستند.
و اما نکته حائز اهمیت دیگر:
بررسی اختلالات شخصیت در اتاق درمان یا به عبارتی در شرایط بالینی با بررسی آن در مصاحبههای استخدامی و محیط کار یا بهعبارتی شرایط زیر سطح بالینی متفاوت است. بهطور کلی افراد فاقد مدارک قانونی لازم، صلاحیت ورود به مباحث بالینی را ندارند و این امر در صورت شکایت میتواند تحت پیگرد قانونی قرار گیرد. ما در محیط کار و مصاحبههای استخدامی به اختلالات شخصیتی بالینی نمیپردازیم؛ در عوض تمرکز میتواند بر ساختارهای زیر سطح بالینی باشد؛ یعنی اختلالات شخصیتی که در محل کار اعمال میشود. منظور از زیر سطح بالینی، افرادی هستند که ویژگیهای متعددی از اختلالات شخصیت بالینی را نشان میدهند بدون اینکه لزوماً از نظر بالینی به عنوان اختلال شخصیت شناخته شوند. توجه داشته باشید که برخی از افرادی که امتیاز بالایی در معیارهای زیر سطح بالینی شخصیتهای تاریک دارند نیز میتوانند واجد شرایط تشخیص بالینی باشند اما تشخیص نهایی و قطعی آن در اتاق درمان و توسط متخصص مربوطه صورت میگیرد.
اختلال شخصیت بالینی: دارای نشانه های واضح که در سطح بالینی، دچار اختلال شناسایی میشود. |
اختلال شخصیت زیر سطح بالینی: دارای ویژگیهای متعددی از اختلالات شخصیت بالینی بدون اینکه لزوماً از نظر بالینی به عنوان اختلال شخصیت شناخته شوند. |
شکل ۱- تفاوت اختلال شخصیت بالینی و زیر سطح بالینی به روایت تصویر
نکته مهم دیگر، توجه به افرادی است که واجد شرایط تشخیص بالینی کامل نیستند، اما بسیاری از ویژگیهای مرتبط با اختلال شخصیت را نشان میدهند؛ این افراد میتوانند تأثیر منفی قابل توجهی بر محیط کاری و افراد اطراف خود داشته باشند. به عنوان مثال، فردی که بسیاری از ویژگیهای روانپریشی را بدون کسب نمره برش در معیار روانپریشی بالینی نشان میدهد، همچنان خطری برای جامعه و اطرافیانش خواهد بود. یعنی برخی از افراد ممکن است نمرات افراطی نشان ندهند اما میتوانند بسیار خطرناک باشند؛ زیرا ممکن است با استفاده از مهارتهای بسیار توسعهیافته بین فردی (حیلهگری)، اهداف تاریک خود را بهتر پنهان کنند.
در واقع، یکی از تفاوتهای بین سایکوپاتهای محیط عمومی و سایکوپاتهایی که در زندانها مورد ارزیابی قرار میگیرند این است که سایکوپاتهای محیط عمومی با حیلهگری و بدون همدلی و بدون پشیمانی یا احساس گناه عمل میکنند، در حالی که در فاکتورهای روانپریشی مانند:
- سبک زندگی (شامل سبک زندگی انگلی، نیاز به تحریک / مستعد کسالت بودن، بی مسئولیتی، تکانشگری[2] و فقدان اهداف بلندمدت واقع بینانه)
- ضداجتماعی/جنایتکار (شامل کنترلهای ضعیف رفتاری، مشکلات رفتاری اولیه، بزهکاری نوجوانان، لغو آزادی مشروط، بدعهدی های مجرمانه)
نسبت به سایکوپاتهایی که در زندانها هستند، امتیاز پایینتر از حد تشخیص کسب میکنند (ماتیو، بابیاک، و هار، ۲۰۲۰).
به عبارت دیگر، این دسته از سایکوپاتها «ویژگیهای شخصیتی منسوب به بیماران روانی را بدون نشان دادن اعمال جدی ضداجتماعی یا سبک زندگی معمولی سایکوپاتهای جنایتکار، که میتواند توجه رسمیجامعه را به خود جلب کند» نشان میدهند (بابیاک، ۲۰۱۶، ص ۳۵۸).
این بدان معنا نیست که سایکوپاتهای واقع در محیطهای عمومی مرتکب رفتار مجرمانه نمیشوند. بلکه این بدان معناست که آنها آنقدر در حیلهگری و فریب دادن دیگران مهارت دارند که میتوانند به اصطلاح زیر رادار عمل کنند و وارد تحقیقات جنایی نشوند. برای مثال کلاهبرداری شرکتی و معاملات تجاری غیراخلاقی، نمونههایی از انواع رفتارهای نادرست مرتبط با سایکوپاتهای واقع در محیط عمومیهستند.
حال این سوال را مطرح کنیم که: اختلالات شخصیت زیر سطح بالینی چه مواردی هستند؟
مثلث تاریک شخصیت
پائولوس و ویلیامز (۲۰۰۲) مفهوم «مثلث تاریک» را معرفی کردند، مفهومیکه شامل سه شخصیت تاریک است: خودشیفتگی، ماکیاولیسم و روانپریشی.
اصطلاح شخصیتهای تاریک به مجموعهای از صفات ناپسند اجتماعی در محدوده زیر سطح بالینی اشاره دارد که به اندازه کافی برای جلب توجه بالینی یا پزشکی، شدید و قانونی نیست؛ این افراد میتوانند در محیط های کاری روزمره، محیط های تحصیلی و جامعه گسترده تر با هم کنار بیایند (و حتی شکوفا شوند)
اخیراً، سادیسم نیز به عنوان چهارمین شخصیت تاریک در مدل مثلث تاریک معرفی شده است که از آن به عنوان چهارگانه تاریک (Buckels, Jones, & Paulhus, ۲۰۱۳) یاد شده است.
خودشیفته
خودشیفتگی را میتوان به عنوان «تفاوت فردی نسبتاً پایدار متشکل از بزرگ نمایی، عشق به خود و خودبینیهای متورم» تعریف کرد (کمپبل، هافمن، کمپبل، و مارکیزیو، ۲۰۱۱، ص ۲۶۹).
ویژگی پیچیدهای که شامل دیدگاههای متورم درباره خود، راهبردهای درون روانی و بین فردی برای حفظ این دیدگاههای متورم و عملکرد ضعیف رابطهای است.
- افراد خودشیفته درباره شهرت و قدرت خیالپردازی میکنند، خود را باهوشتر و جذابتر میبینند.(راسکین، نواچک، و هوگان، ۱۹۹۱)،
- دائماً به دنبال تحسین و برتری هستند (مورف و رودوالت، ۲۰۰۱).
- افراد خودشیفته خودمحور هستند. آنها نیاز به تحسین شدن و در مرکز توجه بودن دارند. این افراد به شدت رقابتی هستند و ممکن است به انتقاد واکنش تهاجمینشان دهند.
- نسبت به سایر افراد همدلی کمی دارند و در استفاده از دیگران برای رسیدن به آنچه میخواهند تردید نخواهند کرد. بر این باورند که از دیگران برتری دارند و به این ترتیب، از امتیازاتی ویژه برخوردارند.
جای تعجب نیست که خودشیفتگی به عنوان «عقده خدا» نامیده شده است. در محل کار، خودشیفتهها احتمالاً به دنبال موقعیتهایی هستند که به آنان امکان دسترسی به قدرت، کنترل، پول و مزایایی مانند حسابهای مالی، ساعات کاری انعطافپذیر و آزادی عمل را بدهد. این افراد به دنبال اعمال قدرت بر دیگران هستند.
خودشیفتهها بر این باورند که دیگران جذب آنان میشوند و اغلب رفتارهای تلقینآمیز جنسی را در محل کار از خود نشان میدهند. آنان از مدیریت شدن لذت نمیبرند و بدون توجه به میزان تلاشی که سرمایهگذاری میکنند، باید دائماً از کار آنان تمجید شود. ارزیابی آنان از خود و دستاوردهایشان همیشه بسیار بالاست، صرف نظر از واقعیت هایی که خلاف آن را نشان میدهد.
توجه داشته باشید که آنان برای کسب اعتبار، از اینکه کار و ایده دیگران را به اسم کار خود تمام کنند، دریغ نخواهند کرد. برای رسیدن به آنچه میخواهند به حیلهگری و دروغ گویی متوسل میشوند. اغلب حضور قوی دارند و بنابراین میتوانند بر دیگران تأثیر بگذارند. در محل کار، سرپرست خود را به عنوان یک رقیب میبینند و اغلب سعی میکنند اعتبار و شهرت آنان را کاهش دهند. به عنوان کارمند، نمیتوان به آنان اعتماد کرد. برای به دست آوردن قدرت در سازمان دست به هر کاری میزنند. افرادی خود خدمت هستند که برای هیچکس جز خودشان کار نمیکنند. برای اطلاعات بیشتر در مورد خودشیفتگی در محیط کار، به بررسی کمپبل و همکارانش مراجعه کنید (کمپبل و همکاران، ۲۰۱۱).
ماکیاولیسم
ماکیاولیسم شخصیت دستکاری کننده نیز نامیده میشود. افراد ماکیاولی به شیوهای سرد و حیلهگرانه رفتار میکنند و غیرصادق و سنگدل هستند( Paulhus & Williams ۲۰۰۲).
واژه ماکیاولیسم از نیکولو ماکیاولی، دیپلمات ایتالیایی که کتابی با عنوان «شهریار» نوشت، گرفته شده است. او توضیح میدهد که حاکمان باید از هر وسیلهای که در اختیار دارند برای رسیدن به خواسته خود از جمله ارتکاب اعمال غیراخلاقی استفاده کنند. برخی از خصوصیات مرتبط با ماکیاولیسم عبارتند از فقدان نسبی عاطفه در روابط بین فردی، عدم توجه به اخلاق متعارف، فقدان آسیب شناسی روانی فاحش، و تعهد ایدئولوژیک پایین (کریستی و گیس، ۱۹۷۰).
برخلاف روانپریشانها و خودشیفتهها، ماکیاولیستها قادر به اجرای طرحهای بلندمدت هستند. آنان به اندازه دو شخصیت دیگر تندخو نیستند و ممکن است به اندازه دو شخصیت دیگر پر زرق و برق نباشند، که این ویژگی به خوبی به آنان خدمت میکند؛ زیرا قادرند زیر سطح تشخیص یا به اصطلاح قابل شهود در رادار برای مدت طولانیتری عمل کنند. در واقع، به اندازه دو شخصیت دیگر که سهگانه تاریک را میسازند، تکانشگر نیستند و این عدم تکانشگری به عنوان یک دارایی در خدمت ماکیاولیستها است. این ویژگی به آنان اجازه میدهد در هنگام اجرای طرحهای خود محاسباتی و استراتژیکتر باشند.
خشونت ماکیاولیستی به جای واکنش عاطفی، ابزاری در خدمت هدف نهایی آنهاست. خشونتی که آنها به کار میبرند بیش از اینکه آشکار باشد حساب شده و پنهان است و شناسایی و پیگرد آن را مرموز و دشوار میکند. ماکیاولیستها حس سیاسی عالی دارند و این توانایی را دارند که زیر و بم یک سازمان را در زمان بسیار کمی بیاموزند، که به آنان اجازه میدهد ساختار قدرت آن را با مهارت هدایت کنند. نسبت به دو شخصیت تاریک سه گانه دیگر آشکار نیستند. بزرگواری نشان نمیدهند و این توانایی و صبر را دارند که منتظر لحظه مناسب باشند و قبل از ارتکاب جنایت مطمئن شوند که همه چیز سر جای خود است. برای اطلاعات بیشتر در مورد ماکیاولیسم، به جونز و پاولوس (۲۰۰۹) مراجعه کنید.
سایکوپات/ روان پریش
روانپریشی سازهای است که توسط چهار عامل یا بٌعد تعریف میشود:
- بینفردی (جذابیت ظاهری/ فرهنگی، احساس خودبزرگ بینی، دروغگویی آسیبشناختی، فریبکاری/ حیله گری).
- عاطفی (عدم پشیمانی یا احساس گناه، عاطفه سطحی، سنگدلی/عدم همدلی، عدم پذیرش مسئولیت اعمال)؛
- سبک زندگی (مستعد کسالت، سبک زندگی انگلی، فقدان اهداف بلندمدت واقع بینانه، تکانشگری، بیمسئولیتی).
- و ضد اجتماعی (کنترلهای رفتاری ضعیف، مشکلات رفتاری اولیه، بزهکاری نوجوانان، لغو آزادی مشروط، تطبیقپذیری جنایی) (نویمان، هار، و نیومن، ۲۰۰۷؛ نیومن، هار، و پردینی، ۲۰۱۵).
این چهار عامل توسط چک لیست بازبینی شده رابرت هر اندازهگیری میشود.
سادیسم
سادیسم به تجربه لذت بردن از دیدن رنج دیگران یا تحمیل رنج به دیگران اشاره دارد. افراد سادیست از ظلم لذت میبرند و به دنبال فرصتهایی برای ایجاد رنج در دیگران هستند (باکلز و همکاران، ۲۰۱۳). مطالعهای که توسط نویسندگان سابق انجام شد نشان داد که از بین چهار شخصیت تاریک، فقط افراد سادیست تمایل به انجام یک کار خسته کننده داشتند تا فرصت آسیب رساندن به یک فرد بی گناه را داشته باشند. آنها همچنین دریافتند که سادیسم یک پیشبینیکننده مستقل رفتار است.
تمایل شدید به ظلم، سهم منحصر به فرد این شخصیت تاریک است. اگرچه ویژگیهای مشترکی با سایر شخصیتهای سهگانه تاریک دارد، اما تحقیقات ثابت کرده است که سادیسم جایگاه خود را در میان شخصیتهای تاریک دیگر دارد و به درک رفتارهای مشکل ساز مانند پرخاشگری میافزاید. در واقع، از بین چهارگانه شخصیت تاریک، سادیسم قویترین پیوند را با آزار و اذیت سایبری (به دنبال آن روانپریشی) دارد.
اضافه شدن سادیسم به مدل سه گانه تاریک نسبتاً جدید است و در مورد نحوه بیان سادیسم در محیط کار اطلاعات کمی وجود دارد. با این وجود، پالوس (۲۰۱۴) اشاره میکند که قلدرها نمونه کلاسیک سادیسم در محل کار هستند.
در نهایت باید خاطر نشان کرد جویندگان کار، سازمانهایی را ترجیح میدهند که شخصیت مشابهی با شخصیت خودشان داشته باشد؛ فرهنگ سازمان را میتوان به مثابه شخصیت سازمان در نظر گرفت که در هر کاری که انجام میشود تجلی مییابد. چگونگی رفتار مدیران با کارکنان، چگونگی استخدام مدیران و کارکنان و ارتقای آنان و … همه متأثر از فرهنگ سازمان است. شخصیتهای تاریک جذب پول، شهرت و از همه مهمتر قدرت میشوند و ترجیح میدهند در محیطهایی فعالیت کنند که قوانین و مقررات از وضوح کافی برخوردار نیست. با توجه به اینکه قدرت میتواند در اشکال مختلف نمود و بروز داشته باشد، همه سازمان ها در معرض خطر جذب و استخدام افراد با شخصیت های تاریک هستند.
حقیقت، مانند نور، کور کننده است. از سوی دیگر، دروغ، غروب زیبایی است که ارزش هر شیء را افزایش میدهد. آلبر کامو
[1] Clinical versus subclinical personality disorders
[2] Impulsivity